سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بررسی شبهات اهل سنت(آیاعمر داماد حضرت علی(ع) است؟)1


ازدواج حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
یکی از مباحثی که امروزه بین شیعه و اهل سنت برقرار شده است و جدل های فراوانی نیز بر سر آن شده است، بحث ازدواج ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه السلام با خلیفه دوم، عمربن خطاب است، چه از نظر اهل سنت اگر ثابت شد که چنین ازدواجی محقق شده است، پس هیچ کینه و عداوتی بین حضرت علی علیه السلام و شیخین نبوده، و اگر هم نزاعی بر سر خلافت یا هر مسئله دیگری مابین ایشان صورت گرفته با این ازدواج به طور کامل رفع شده است. و قضیه سیلی و کوچه و احراق بیت فاطمه سلام الله علیها، یا در اصل واقیت ندارد، یا اگر هم رخ داده است نزاعی چند روزه بوده که با این ازدواج فیصله و خاتمه یافته است. 
گرچه ما معتقیدیم که حتی اگر این ازدواج هم ثابت شود، هیچ فضیلتی برای خلیفه دوم محسوب نمی شود زیرا اولاً: لزوماً هر ازدواجی نشانه رابطه حسنه خانوادگی نمی باشد، کما اینکه وصلت های زیادی را تاریخ حکایت دارد که جنبه سیاسی و یا حتی قومی و قبیله ای داشته است مثل ازدواج حجاج بن یوسف سقفی ملعون با دختر عبدالله بن جعفر که به گواه تاریخ نویسان به انگیزه خوار و ذلیل کردن بنی هاشم صورت گرفته است. 
دوماً: همانگونه که در ذیل خواهد آمد اگر هم وصلتی واقع شده باشد به گواه تمام روایات، از روی اجبار، اکره و تهدید بوده است. 
اما در جواب اهل سنت و شبهاتی که مطرح میکنند مبحث زیر به آستان مقدس حضرت محسن بن علی علیه السلام تقدیم میگردد. 
نقد و بررسی:
به طور کلی دو دیدگاه در مورد این ازدواج موجود است، یکی اینکه این ازدواج اصلاً رخ نداده است و دیدگاه دوم ناظر بر وقوع این ازدواج بوده اما آن را امری اجباری قلمداد می نماید. 
از جمله دانشمندان شیعه که معتقد به عدم وقوع چنین ازدواجی هستند می توان به عالم بزرگوار شیعه مرحوم شیخ مفید اشاره کرد. 


بر این باورم که استدلال شیخ در این مورد کامل ترین و جامع ترین نظریه ای است که در این باب ایراد شده است. پیشنهاد می کنم پس از مطالعه کامل مبحث زیر، مجدداً یک بار دیگر استدلال شیخ را در این مورد مطالعه فرموده تا روشن شود که جناب شیخ چه انسان دقیق و عالم با کفایتی بوده است. بی جهت نیست که
ولی مطلق خدا او را برادر صدیق و شیخ مفید خوانده است. 
شیخ در جواب مسأله دهم از کتاب مسائل سِروِیه چنین می نگارد:
«اولاً خبری که می گوید امیرالمؤمنین علیه السلام دخترش را به عمر تزویج کرده، قابل اثبات نیست و این خبر از طریق زبیر بن بکار نقل شده و او نزد اهل تحقیق معروف است که مورد اطمینان و وثوق نیست و در آنچه که نقل می کند، متهم است. او از کسانی است که بغض و کینه امیرالمؤمنین علیه السلام در دل اوست و در آنچه بر بنی هاشم ادعا می کند، رعایت امانتداری را نکرده و لذا مورد قبول و پذیرش نیست. 
ثانیاً: حدیثی هم که نقل کرده عباراتش مختلف و متضاد است. زیرا گاهی می گوید: خود امیرالمؤمنین علیه السلام تزویج دخترش با عمر را به عهده گرفت و گاهی گوید: عباس(عموی حضرت)آن را به عهده گرفت و در جای دیگر گوید: عقدی واقع نشده مگر با تهدید و خوف و وعید عمر نسبت به بنی هاشم و گاهی می گوید: عقد از روی اختیار و ایثار بود. بعضی روات گفته اند: از عمر برای او بچه ای به دنیا آمد به نام زید و بعضی گویند: عمر قبل از همبستر شدن با او کشته شد. دسته ای دیگر گفته اند: زید فرزندانی هم دارد و برخی گفته اند: زید کشته شد و برای او فرزندی نیست. طایفه ای گویند: زید با مادرش کشته شد بعضی دیگر گویند: مادرش بعد از او زنده ماند. 
پس روایتی که راوی آن چنان و روایت آن هم چنین است، باطل و با این همه اختلاف و تعارض بی اثر می شود. و مورد قبول نیست و به طور کلی پیدایش این حدیث از اول و پس از اختلافاتی که در آن پدید آمد، بطلان اصل حدیث را ثابت می کند و به هر حال تأثیری ندارد. 
اکنون پس از نقل نظر شیخ در این مورد اصل روایاتی که اهل سنت به آن استناد جسته اند را می آوریم تا هم وجه استدلال شیخ روشن شود و هم به پاره ای مسائل دیگر آن پرداخته شود. 

گواه تاریخ
در این بررسی ابتدا به نقد و بررسی مستندات و شواهد تاریخی اهل سنت پرداخته و سپس روایاتی از شیعه را مورد بررسی قرار می دهیم که اهل سنت، علیه ما به آن استناد میکنند. 
روایات اهل سنت
1- ابن سعد در طبقات الکبری نقل می‌کند:
«أم کلثوم بنت علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی وأمها فاطمة بنت رسول الله وأمها خدیجة بنت خویلد بن أسد بن عبد العزى بن قصی تزوجها عمر بن الخطاب وهی جاریة لم تبلغ فلم تزل عنده إلى أن قتل وولدت له زید بن عمر ورقیة بنت عمر ثم خلف على أم کلثوم بعد عمر عون بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب فتوفی عنها ثم خلف علیها أخوه محمد بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب فتوفی عنها فخلف علیها أخوه عبد الله بن جعفر بن أبی طالب بعد أختها زینب بنت علی بن أبی طالب فقالت أم کلثوم إنی لأستحیی من أسماء بنت عمیس إن ابنیها ماتا عندی وإنی لأتخوف على هذا الثالث فهلکت عنده ولم تلد لاحد منهم شیئا».1
در حدیث فوق آمده است که عمربن خطاب ام کلثوم دختر علی وفاطمه را به زنی گرفت و از او زید بن عمر و رقیه بنت عمر متولد شدند آنگاه بعد از عمر بن خطاب با پسر عمویش عون بن جعفر ازدواج کرد. بعد که عون فوت کرد، با برادرش محمد ازدواج کرد و بعد از آن که محمد فوت کرد، با عبدالله برادر دیگرش ازدواج کرد.

بررسی روایت 1: عون و محمد هردو در جنگ شوشتر در زمان خلیفه دوم کشته شده‌اند و عبدالله بن جعفر با حضرت زینب سلام الله علیها در زمان خود امیرالمؤمنین علیه السلام ازدواج کرده است و تا آخر عمر از ایشان جدا نشده است. ضمناً در اسلام جمع بین دو خواهر در ازدواج ممکن نیست. بنابراین روایت این سعد از درجه اعتبار ساقط و ازمدخلیت در بحث خارج است.
ابن حجر در الاصابه می‌گوید: 
«وقال أبو عمر استشهد عون بن جعفر فی تستر وذلک فی خلافة عمر وما له عقب».2
عون بن جعفر در شوشتر در زمان خلافت عمربن خطاب شهید شد
ابن عبد البر می‌گوید:
«عون بن جعفر بن أبی طالب ولد على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم أمه وأم أخویه عبد الله ومحمد بنى جعفر بن أبی طالب أسماء بنت عمیس الخثعمیة واستشهد عون بن جعفر وأخوه محمد بن جعفر بتستر ولا عقب له».3
مورخ به نام اهل سنت ابن عبدالبر نیز بر همین عقیده است عون بن جعفر و برادرش محمد در تستر(شوشتر) شهید شده اند. 
قضیه جنگ در شوشتر نیز مربوط به فتح ایران در زمان عمر است.
با این‌حال، چگونه می‌شود که آن‌ها بعد از عمر با ام کلثوم ازدواج کرده باشند؟.

2- طبری در ذخائر العقبی می‌نویسد:
«وذکر أبو عمر أن عمر قال له لما قال إنها صغیرة: زوجنیها یا أبا الحسن فانى أرصد من کرامتها مالا یرصده أحد فقال رضی الله عنه له : أنا أبعثها إلیک فان رضیتها فقد زوجتکها فبعثها إلیه ببرد فقال لها قولی له هذا البرد الذی قلت لک فقالت ذلک لعمر فقال قولی له قد رضیت رضى الله عنکووضع یده على ساقها فکشفها فقالت أتفعل هذا لولا أنک أمیر المؤمنین لکسرت أنفک ثم خرجت حتى أتت أباها فأخبرته الخبر وقالت أتبعثنی إلى شیخ سوء قال یا بنیة فإنه زوجک».4
در این روایت عمر، ام کلثوم را از حضرت علی علیه السلام خواستگاری میکند حضرت فرمودند او هنوز کوچک است عمر نیز میگوید من از هر کسی بهتر از او نگهداری خواهم کرد!
حضرت نیز فرمودند من او را نزد تو میفرستم اگر از او خوشت آمد او را به عقد تو در می آورم. سپس حضرت بردی را به ام کلثوم داد که نزد عمر ببرد و به او بگوید این همان بردی است که به تو گفته بودم . عمر نیز به ام کلثوم گفت به پدرت بگو که من به آن راضی ام و آنگاه دستش را بر ساق پای دختر گذاشت و خواست که او را برهنه کند. آنگاه ام کلثوم گفت چه میکنی؟ اگر امیر المؤمنین نبودی بینی ات را می شکستم. آنگاه از آنجا بیرون آمد و نزد پدرش رفته، قضیه را گفت و عرضه داشت مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی آنگاه علی علیه السلام فرمودند: دخترم او شوهر توست. 

بررسی روایت 2: بر اساس این حدیث شیعه و سنی یا باید عدم التزام خلیفه و حتی حضرت علی علیه السلام را به احکام اسلام بپذیرند، یا اینکه اصل حدیث را رد کنند، من نمی دانم اهل سنت کدام را انتخاب می کنند و البته بعید هم نیست که برادران ما اولی را برگزینند؛ چون در نظر ایشان اطاعت از خلیفه واجب شرعی است هرچند که فاسق و فاجر باشد. 
آیا هل سنت این روایت را می پذیرند؟ می پذیرند که خلیفه چنان جسارتی را مرتکب شده باشد که دست خود بر ساق پای نامحرم بگذارد و چنان نیت زشتی را در سر بپروراند و چنین جسارتی را مرتکب شود؟ این چه توهینی است به امیرالمؤمنین علیه السلام که و قتی دختر، خبر جسارت و گستاخی خلیفه را به محضرش می آورد بگوید:« او شوهر توست». در کدام مذهب، به صرف گفتگوی پدر و داماد، دختر و داماد به یکدیگر محرم می شوند؟
عین این روایت در منابع دیگری از اهل سنت نیز آمده است. 
تعابیر زشت و زننده در این روایت به جایی رسیده که حتی صدای بعضی از علمای اهل سنت را نیز درآورده است.
ابن الجوزی یکی از علمای اهل سنت، وقتی این حدیث را می‌بیند، می‌گوید:
«ذکر جدی فی کتاب منتظم ان علیاً بعثها لینظرها و ان عمر کشف ساقها و لمسها بیده، هذا قبیح والله. لو کانت امة لما فعل بها هذا. ثم باجماع المسلمین لایجوز لمس الاجنبیه».5

3- در بعضی از این روایات نقل شده است که عمر بن خطاب بعد از خواستگاری از دختر امام علی علیه السلام به مسجد رفت و به کسانی که در مسجد نشسته بود گفت: «رفئونی، فرفؤوه»؛ به من تبریک بگوئید. چنانچه ابن سعد در طبقات می‌نویسد:
«فجاء عمر إلى مجلس المهاجرین بین القبر والمنبر وکانوا یجلسون ثم علی وعثمان والزبیر وطلحة وعبد الرحمن بن عوف فإذا کان الشئ یأتی عمر من الآفاق جاءهم فأخبرهم ذلک واستشارهم فیه فجاء عمر فقال رفئونی فرفؤوه وقالوا بمن یا أمیر المؤمنین قال بابنة علی بن أبی طالب».6
بررسی روایت 3: «رفئونی» نوعی تبریک گفتن بود که در عصر جاهلیت در بین اعراب رسم بود. آن‌ها وقتی کسی ازدواج می‌کرد، برای تبریگ گفتن از این کلمه استفاده می‌کردند که پیامبر اسلام از این کار نهی کردند و فرمودند که به جای این کلمه از کلماتی مثل «بارک ا لله و... استفاده کنید. 
احمد حنبل در مسند خودش می‌نویسد:
«حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا الحکم بن نافع قال ثنا إسماعیل بن عیاش عن سالم بن عبد الله عن عبد الله ابن محمد بن عقیل قال تزوج بن أبی طالب فخرج علینا فقلنا بالرفاء والبنین فقال مه لا تقولوا ذلک فان النبی صلى الله علیه وسلم قد نهانا عن ذلک وقال قولوا بارک الله لک وبارک علیک وبارک لک فیها».7
در حدیث فوق که متن عربی آن را ملاحظه فرمودید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند که از تبریک «رفئونی» استفاده نکنید بلکه به جای آن از بارک الله لک و ... استفاده کنید.
آیا اهل سنت می پذیرند که عمر سنتی جاهلی را زنده کرده باشد؟ همان سنتی را که پیامبر اسلام از آن نهی فرموده بودند؟ 
این جا است که بعضی از علمای اهل سنت که متوجه این مسأله شده‌اند، دست به تحریف حدیث زده‌اند و به جای کلمه رفئونی از کلماتی همچون «ألاتهنونی» و یا «فدعا له بالبرکة» استفاده کرده‌اند.
حاکم نیشابوری همین روایت را نقل می‌کند و به جای کلمه رفئونی این چنین می‌نویسد:
«فاتى عمر المهاجرین فقال الا تهنونی».8
و بیهقی در سنن الکبری حدیث را این‌گونه نقل می‌کند:
«قال لما تزوج عمر بن الخطاب أم کلثوم بنت على علیه اللسلام اتى مجلسا فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین القبر والمنبر للمهاجرین لم یکن یجلس فیه غیرهم فدعوا له بالبرکة».9

<** ادامه مطلب... **>



[ سه شنبه 91/5/24 ] [ 3:29 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه